بنام اوی همیشه زنده
<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
ای برادر تو همه اندیشهای مابقی خود استخوان و ریشهای
این کلام زیبای مولانا چی میخواد بگه؟ شاید بهتر باشه یکی دو نکتهش رو باز کنیم.
اول اینکه انسان از روح خداوند در درونش داره. دانه روح خدا در ضمیرش وجود داره و هر قدر که بیشتر بهش توجه کنه و بال و پر بهش بده، بزرگ و بزرگتر میشه و تمام وجودش رو پر میکنه.
دوم اینکه خداوند، دانای کامل و قدرت بینهایته و سراسر بینیاز از هر چیز. بنابراین از دانایی خوذش هم به ما داده، شعور و قدرت تفکر داده و ما هر چه داریم از اونه.
سوم، خداوند مفهوم زنده بودن و زندگی کردن رو به ما آموخته. یک جریان زنده که از بدو تولد انسان شروع میشه، از حرکتهای کوچک تا توانمندیهای بزرگ. حرکت از درون به بیرون و رو به بالا. حرکتی زنده به سوی شناخت خود و خدای خود... حرکت زنده و زنده گی...
و
چهارم اینکه پوست و گوشت و استخوان میمیره و تموم میشه و تنها چیزی که از آدم میمونه همون اندیشه نیک و زندهشه که جاوید و ابدیست. همون نام نیکی که ازش بجا میمونه.
نظر شما چيه؟ آیا بهتر نیست که به روح زنده «او»توجه کنیم؟
باز هم با من همراه باشین.